English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7752 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
preferentially U با قائل شدن حقوق امتیازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
preferential duties U حقوق گمرکی امتیازی
common low U سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
preferential U امتیازی
prerogatives U امتیازی
prerogative U امتیازی
concessionary U امتیازی
concessive U امتیازی
four U ضربه 4 امتیازی
sixes U ضربه 6 امتیازی
three point U فن 3 امتیازی کشتی
six U ضربه 6 امتیازی
point scale U مقیاس امتیازی
public international law U حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum U قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
patent U دارای حق امتیاز امتیازی
patenting U دارای حق امتیاز امتیازی
patents U دارای حق امتیاز امتیازی
patented U دارای حق امتیاز امتیازی
yerkes bridges point scale U مقیاس امتیازی یرکیز-بریجز
it is a privilege to see him U دیدن اویکنوع امتیازی است
centurian U بازیگر 001 امتیازی کریکت
detention of pay U ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
accessit U امتیازی که به شاگردان ممتاز داده میشود
tonnage rent U حق امتیازی که از مواداستخراجی معدن به نسبت هرتن وصول میشود
let point U امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
protective duty U حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues U حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
attainder U سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
advalorem duty U حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
allotment advice U پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
tellers U قائل
teller U قائل
ditheist U قائل بدوخدا
discriminator U قائل به تبعیض
euhemerism U قائل شدن
disallowed U قائل نشدن
disallowing U قائل نشدن
disallow U قائل نشدن
disallows U قائل نشدن
most favored nation U کشورهایی را گویند که در صورتی که یکی از لنها امتیازی را به کشور دیگر بدهد سایرین نیزبخودی خود دارای ان امتیازبشوند
price U بها قائل شدن
discriminates U تبعیض قائل شدن
forjudge U تبعیض قائل شدن
forejudge U تبعیض قائل شدن
make an exception U استثناء قائل شدن
valuer U ارزش قائل شونده
discriminate U تبعیض قائل شدن
valuers U ارزش قائل شونده
prices U بها قائل شدن
to d. a distinction U فرقی قائل شدن
discriminated U تبعیض قائل شدن
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
demurred U استثنا قائل شدن تاخیر
to make an exception U استثنا کردن یا قائل شدن
demur U استثنا قائل شدن تاخیر
demurring U استثنا قائل شدن تاخیر
segregating U تبعیض نژادی قائل شدن
externalised U واقعیت خارجی قائل شدن
demurs U استثنا قائل شدن تاخیر
externalises U واقعیت خارجی قائل شدن
dualize U دوتاداشتن از اثنویت قائل شدن
valorize U ارزش قائل شدن برای
deification U قائل به الوهیت شخص یاچیزی
segregate U تبعیض نژادی قائل شدن
overvalue U بیش از حد ارزش قائل شدن
overvalued U بیش از حد ارزش قائل شدن
segregates U تبعیض نژادی قائل شدن
externalizing U واقعیت خارجی قائل شدن
externalizes U واقعیت خارجی قائل شدن
overvalues U بیش از حد ارزش قائل شدن
externalising U واقعیت خارجی قائل شدن
overvaluing U بیش از حد ارزش قائل شدن
externalized U واقعیت خارجی قائل شدن
stand in awe of <idiom> U احترام قائل شدن برای
externalize U واقعیت خارجی قائل شدن
monolater U قائل بچند خداو پرستنده یکی
favoritism U استثناء قائل شدن نسبت بکسی
to tread on somebody's foot <idiom> U برای کسی تبعیض قائل شدن
euhemerize U اساس تاریخی قائل شدن برای
deifies U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
deified U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
deifying U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
deify U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
To set a limit to everything. U برای هر چیزی حدی قائل شدن
specifies U جنبه خاصی قائل شدن برای
specify U جنبه خاصی قائل شدن برای
to hold somebody in esteem U برای کسی احترام قائل شدن
specifying U جنبه خاصی قائل شدن برای
anthropomorphize U جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
anthropomorphism U قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
authorized stoppage U برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
prizing U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prized U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prizes U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prize U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
nonmonetarists U ان دسته از اقتصاددانانی هستندکه برای سیاستهای مالی کارائی بیشتری قائل هستند
ritualize U رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
universal legacy U وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
differentiate U فرق گذاشتن فرق قائل شدن
differentiates U فرق گذاشتن فرق قائل شدن
differentiating U فرق گذاشتن فرق قائل شدن
law U حقوق
law U حق حقوق
laws U حق حقوق
laws U حقوق
civil U حقوق
duties U حقوق
jurisprudence U حقوق
stipends U حقوق
stipend U حقوق
jus U حقوق
rights U حقوق
salary U حقوق
salaries U حقوق
pay U حقوق
pay check U چک حقوق
paying U حقوق
pays U حقوق
conjugal rights U حقوق زناشویی
conjugal rights U حقوق زوجیت
comparative low U حقوق تطبیقی
child law U حقوق کودک
constitutional law U حقوق اساسی
criminal low U حقوق جنایی
criminal low U حقوق جزا
criminal law U حقوق جزا
islamic law U حقوق اسلامی
woman's rights U حقوق نسوان
written laws U حقوق مدون
payroll U لیست حقوق
comparative law U حقوق تطبیقی
bill of rights U اعلامیه حقوق
basic pay U حقوق اصلی
basic pay U اصل حقوق
jurisconsult U حقوق دان
annuitant U حقوق بگیر
breach right U تجاوز به حقوق
business law U حقوق تجارت
commercial law U حقوق تجارت
barrister U حقوق دان
barristers U حقوق دان
civil low U حقوق مدنی
take-home pay U حقوق خالص
property rights U حقوق مالکیت
equities U تساوی حقوق
equity U تساوی حقوق
administrative law U حقوق اداری
custom duties U حقوق گمرکی
regular salary U حقوق ثابت
gentleman of the long robe U حقوق دان
salary increase U افزایش حقوق
full pay U حقوق تمام
salary increase U اضافه حقوق
quayage U حقوق بندری
compensation U حقوق و مزد
foreign law U حقوق خارجی
sources law U منابع حقوق
compensations U حقوق و مزد
gentlemen of the robe U حقوق دانها
half pay U حقوق ناتمام
retired pay U حقوق بازنشستگی
indisputable rights U حقوق ثابته
indefeasible rights U حقوق پا برجا
retiring pension U حقوق بازنشستگی
rights of throne U حقوق سلطنت
import duty U حقوق واردات
emolument U معونت حقوق
emoluments U معونت حقوق
accession U الحاق حقوق
harbour dues U حقوق بندر
family law U حقوق خانواده
faculty of law U دانشکده حقوق
regular salary U حقوق دائمی
vindication of rights U استیفای حقوق
detention of pay U ضبط حقوق
salary U حقوق دادن
wage bill U لیست حقوق
wage earners U حقوق بگیران
customs tariff U حقوق گمرکی
customs dutios U حقوق گمرکی
droppage U کسر حقوق
salaries U حقوق دادن
substantive law U حقوق ذاتی
jus cipile U حقوق مدنی رم
pay order U سندپرداخت حقوق
public law U حقوق عمومی
underpay U کم حقوق دادن
vindication U استیفای حقوق
customs duties U حقوق گمرکی
jurisprudence U فلسفه حقوق
marital rights U حقوق شوهری
maritime law U حقوق دریایی
matrimonial rights U حقوق زناشویی
money income U مزد و حقوق
money list U لیست حقوق
civi law U حقوق مدنی
natural law U حقوق طبیعی
jurisprudence U حقوق الهی
salaried U دارای حقوق
salaried U حقوق بگیر
Recent search history Forum search
1براى خودت ارزش قائل باش
1کارشناس حقوق ثبت اسناد و املاک-مشاور امور ملکی و ثبتی وقیمت گذاری -
1Any man who does not respect a woman is probably homosexual.
1her teaching won't pay enough to send me to law school.
1i was in the middle of a thick law book
1Country pumkin
1In dubio mitius
0روش حقوقی حل و فصل اختلافات
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com